عمرمن در پی دیدار تو ای خوب گذشت
نگهم گر بکنی یا نکنی عمر من از نیمه گذشت
از پس بیست و نه رفتم من
وارد سی شده ام ،وای که این عمر گذشت
سالها پیش که در سن کمی بودم من
پدرم گفت که این عمر گهربار بفهم
فهم عمرم ز پی نافهمی سنم به بطالت بگذشت
حال امروز که در شیب خیابان زمان اوفتادم
فکر جبران خسارت میدهد آزارم
پدرم گفت ولی گوش ندادم او را
حال جبران چه کنم آبی که از سر بگذشت